در حال بارگذاری ...
...

نمایش"ساز او باران" به نویسندگی و کارگردانی هواس پلوک در بخش‌های پایانی وارد مقوله‌های تمثیل گونه نیز می‌شود و تماشاگر سردرگم می‌ماند که کدام بخش‌های این نمایش جزء مراسم آئینی محسوب می‌شود.

نمایش"ساز او باران" به نویسندگی و کارگردانی هواس پلوک در بخش‌های پایانی وارد مقوله‌های تمثیل گونه نیز می‌شود و تماشاگر سردرگم می‌ماند که کدام بخش‌های این نمایش جزء مراسم آئینی محسوب می‌شود.

حسن پارسایی:
مراسم آئینی به سبب ریشه داشتن در فرهنگ و فولکلور مردم دارای عمیق‌ترین بن ‌مایه‌های عقیدتی، انسانی و اجتماعی است. در شکل گیری آن‌ها اراده مستقیم و رویکرد عامرانه‌ای در کار نبوده و حاصل تبیین ذهنی و عاطفی مردم و نوع ارتباط و نگرش آنان به هستی و محیط زندگی‌شان است. از لحاظ زیبایی شناختی هم به شیوه‌ها و آداب خاصی از زندگی، به منظور هرچه ژرف اندیشانه‌تر و معنادارتر کردن آن نظر دارند. این آئین‌ها متناسب با قوم‌ها و ملیت‌های گوناگون علت‌ها و شاکله‌های متفاوتی دارند. برخی از آن‌ها زمینه‌های مذهبی دارند و بعضی هم با نوع زندگی و فرهنگ خاص مردم یک منطقه ارتباط مستقیم دارد. از آن جمله می‌توان به مراسم"بوکه بارانی" (به معنای عروس باران) اشاره کرد که برای آمدن باران و رفع خشکسالی در کردستان اجرا می‌شود.
نمایش"ساز او باران" به نویسندگی و کارگردانی هواس پلوک از کرمانشاه نیز با الهام از چنین مراسمی شکل گرفته که به همان مناسبت نیز اجرا می‌شده است.
متن نمایش"ساز او باران" منظوم است و هواس پلوک، با استفاده از اشعار هجایی موزون و بهر‌ه‌گیری از"آئین باران" و اشاره به پس زمینه عاشقانه و نیز با تلفیقی از حکایت دیوها، متنی سه موضوعه و از لحاظ ساختاری سه گانه را شکل داده که در آن حکایت گونگی اثر بر وجه فرهنگی و آئینی آن غالب شده است. چندگانگی متن بر ساختار اثر نیز تأثیر نهاده و آن را از سنخیت و ضرباهنگ لازم خارج کرده است. اجرای بخش مربوط به دخالت دیوهای خشکسالی، مرگ و قحطی به علت تفاوتی که در نحوه اجرای آن وجود دارد، متن را دچار آسیب کرده و حتی دیوها را تا حدی شوخ و دوست داشتنی نشان داده است. اگر این قسمت به طور جدی اجرا می‌شد یا هواس پلوک فقط به همان دو موضوع قبلی، مراسم آئینی باران و موضوع عشق و ازدواج بسنده می‌کرد و بین آن‌ها ارتباطی دراماتیک ایجاد می‌کرد، نمایش از بعضی آسیب‌ها بر کنار می‌ماند.
حضور کمیک دیوها، نمایش را از وجوه فرهنگی و‌‌ آئینی خارج کرده و حتی لحن جدی آن را به شوخی و مضحک تبدیل کرده است. در نتیجه گاهی با قسمت‌های جدی روبه‌روییم و گاهی هم با بخش‌های کمیک که ارزش فرهنگی و موضوعی نمایش را زیر سؤال می‌برند. بخش‌های مربوط به دیوها خود یک نمایش جلوه می‌کند و قسمت قابل توجهی از اجرا به این بخش‌ها اختصاص دارد.
نمایش"ساز او باران" به نویسندگی و کارگردانی هواس پلوک در بخش‌های پایانی وارد مقوله‌های تمثیل گونه نیز می‌شود و تماشاگر سردرگم می‌ماند که کدام بخش‌های این نمایش جزء مراسم آئینی محسوب می‌شود. منظوم بودن آن نیز گرچه بسیار خوب و هماهنگ شکل گرفت است، برای حفظ ریتم و هماهنگی در بیان، بخشی از انرژی ذهنی بازیگران را تلف می‌کند.
نمایش"ساز او باران" نسبت به موضوعش، طولانی و حتی تا اندازه‌ای کسل کننده است. طولانی بودن متن سبب شلوغی بیش از حد صحنه و نیز منجر به آن شده که برای هر حرکتی چندین سطر و دیالوگ بیان شود. در نتیجه بعضی از صحنه‌ها بسیار شلوغ و پر سر و صداست.
طراحی صحنه نسبتاً زیباست. در آن سه درخت به رنگ‌های سرخ و سفید و سبز در نظر گرفته شده که تماشاگر را یاد رنگ‌های پرچم ایران می‌اندازد. برخی از صحنه‌ها زیباست؛‌ از جمله صحنه‌ای که در آن زنان و دختران هر کدام عروسکی در دست دارند و هم‌زمان با حرکت دادن عروسکی حرکات موزون می‌کنند. در صحنه دیگری همین زنان بر عروسک‌هایشان مویه می‌کنند و زار می‌زنند. صحنه‌ای هم که در آن با استفاده از نمایش سایه‌ای، زن نمادین نمایش پشت پرده نقش داری موها‌یش را شانه می‌زند، نیز زیبا و نمایشی است. در مجموع صحنه‌هایی که در آن‌ها از عروسک استفاده می‌شود، جالب است با موضوع نمایش سنخیت دارد.
در نمایش"ساز او باران" کارگردان از میزانسن‌های زورخانه‌ای و حرکات و ژست‌های مربوط به اجرای نقالی هم استفاده کرده است، که این قسمت‌ها به طور نسبی هماهنگی دارند. ضمناً نمایش برخلاف تناسب نداشتن دو وجه جدی و کمیک آن، شروع حماسی مناسبی دارد. در آن از حالات و ژست‌های مربوط به دعاخوانی و ذکرگویی نیز بهره گرفته شده است.
موسیقی نمایش، به تناسب صحنه‌ها، گاه حماسی، گاه عرفانی و گاه نیز بیانگر ملودی آهنگ‌های مربوط به اجرای رقص کُردی است که هواس پلوک متناسب با آن از میزانسن‌ها و حرکات موزون استفاده کرده است.
برخی نمایه‌ها و حرکات نمایش نیز آمیزه‌ای فانتزیک دارند. از جمله چترهایی که دیوها روی سرنگه می‌دارند.
در این نمایش نقش دیوها به عهده مردان است و آنان زنان را شلاق می‌زنند. بدین ترتیب، داده‌ای تلویحی هم به مابه‌ازاءهای محتوایی نمایش اضافه شده است.
در کل باید گفت، نمایش"ساز او باران" به رغم تلاش کارگردان و بازیگران و برخی زیبایی‌ها و اندیشمندی‌های نسبی دارای آسیب‌ها آشکاری است. متن‌ از ساختار موضوعی و اجرایی یک‌دست برخوردار نیست و رویکردی کلی هم به موضوع دارد، شخصیت‌پردازی در آن نادیده گرفته شده و بازیگران هیچ شخصیت خاصی را به ما معرفی نمی‌کنند. از این رو برای ارزیابی بازی آنان باید به بازی گروهی نظر داشت که با هماهنگی و میزانسن‌های معین و گاه زیبایی روی صحنه ظاهر می‌شوند.
کارگردانی نمایش در حد و سنخیت با موضوع‌های چندگانه آن نسبتاً با فکر صورت گرفته است؛ اما متأسفانه به علت شلوغی زیاد صحنه و چندگانگی متن، بخشی از جلوه‌های معنادار میزانسن‌ها کمرنگ جلوه می‌کند و اجرا را در کل طولانی و تا حدی خسته کننده کرده است. معمولاً همه نمایش‌هایی که به چند موضوع می‌پردازند و پرسوناژهای زیادی را وارد متن می‌کنند، در اجرا به چنین مسائلی دچار می‌شوند. تماشاگر در پایان نمی‌داند که هدف از اجرای چنین نمایشی چه بوده است؛ زیرا نویسنده به چند موضوع می‌پردازد در نتیجه ساختار موضوعی و شاکله‌ اجرا از انسجام کافی برخوردار نیست و در پایان این دریغ برای تماشاگر می‌ماند که این نمایش می‌توانست چنین نباشد.